نه اینکه عاشقی حال خوشی نیست
نه اینکه زندگی بی عشق میشه
فقط کاش بین این حس های مبهم
بفهمم آخرش چی عشق میشه ...
نه اینکه عاشقی حال خوشی نیست
نه اینکه زندگی بی عشق میشه
فقط کاش بین این حس های مبهم
بفهمم آخرش چی عشق میشه ...
گذشته من گذشت!
حتی میتونم بگویم درگذشت...!
و من برایش روزها، ماه ها و حتی سال ها سوگواری کردم...
خاطراتم را زیر و رو کردم
و ای کاش های فراوان گفتم...
ولی دیگر بس است !
...
من به شروعی دیگر می اندیشم...
به شروع " زندگی " دیگر
وحس ناب تازه شدن !!!
کابوس که میبینم از خیالم هم میترسم
که چه شد وچگونه اجازه دادکه تو بری از پیشم...
کابوس که میبینم من با چشمای ترسیده
بی مهابا با رویا سیگار میکشم
کابوس را می کشم وبا رویا.......
سیگار میکشم.......
باورت بشود با نه
روزی می رسد که دلت برای هیچکس به اندازه من تنگ نخواهد شد
برای نگاه کردنم
خندیدنم اذیت کردنم
برای تمام لحظه هایی که در کنارم داشتی
روزی می رسد که در حسرت تکرا ر دوباره من خواهی بود
می دانم روزی مه من نباشم هیچکس تکرار دوباره من نخواهد بود.....!
فکرش را نمیکردم...
روزی سیگار بکشم
حالا سالهاست...که سیگار مرا می کشد
چای.... مرا میریزد
اینه...سراغ دندان هایم را میگیرد
حالا ریه ام را می پرسدو
من....
به نا چا با موهایم ور میروم
وقتی که ناچار به گریختنی تازه میقهمی که شهر چقدر بن بست دارد!!!
تحمل عطش انتظار مشکل نیست
اگر مسافر تو اهل آمدن باشد.
یک شب زمستانی؛
سردار به سرباز نگهبان گفت: سردت نیست؟
سرباز جواب داد: عادت دارم!
سردار گفت: میگویم برایت لباس گرم بیاورند…و رفت و…
آن وعده که کرد از یادش رفت…!
صبح جنازه یخ زده سرباز را دیدند که روی دیوار نوشته بود :
به سوز سرما عادت داشتم… وعده واهی تو… ویرانم کرد!
گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی !
رویِ کــاغـَـذ مــیــنــویــســم
دَســتــهــایِ تـــُـو . . .
و رویِ آن دســت مــیــکــشــم . . . !!!
+بــعضي ها ؛ اونــقدر به ديــگران وفـادار اند که به خــودشون خيانت ميــکنند .
دوستت دارم هایت را
بیا نزدیک تر بگو
میخواهـــــــــم
صدای
گرم نفسهایت
دیـــــــــــوانـــــــــــه ام کنـــــــــد. . .